کمپ؛ حاشیه ای در متن شیراز

به گزارش وبلاگ عینک پرادا، خبرنگاران/فارس کمربندی غرب معالی آباد معروف شیراز را که به س مت کوه برانی، در پایین دست دراک، ابتدای بزرگراه حسینی الهاشمی، چند قدمی آسفالت میانه شانه خاکی راست بلوار، محله ای واقع شده است، بدون نام و نشانی، بدون تابلو؛ با ساختمانهایی که رد لودرها زخمهایی بر تنشان انداخته، محله ای که شیرازیها، به آن کمپ می گویند.

کمپ؛ حاشیه ای در متن شیراز

به گزارش وبلاگ عینک پرادا، کمپ آبادانی ها، درست در چند صد متری شهرداری منطقه شش قرار گرفته است، هرچند تولی گری آن سمت بلوار به شهرداری منطقه ده سپرده شده است، محله ای با تن خاکی و خانه هایی که در مقابل آپارتمانهای فاخر معالی آباد و برجهای تازه ساخته شده دامنه رنجور دراک، کومه اند و ساکنانی که بیشترشان همان لهجه و رفتار گرم جنوبی را دارند.

این نشانی ها را نوشتیم تا مدیرانی که نمیدانند کمپ کجاست، آن را به خاطر بیاورند و اگر جلسات تمام وقتشان، فرصتی ایجاد کرد، به آنجا هم سری بزنند، کمپی که ساکنانش، ورودی آن یک حسینیه ساخته اند اما کمتر مسئولی تا به امروز قدم به آن گذاشته و جویای احوال ساکنان آن شده است.

کمپ، حاشیه ای ست در متن شهر، جایی در انتهای محله معالی آباد، بین آپارتمان های سربه فلک کشیده گلدشت و ساختمان های بلندمرتبه و شیک کوهپایه دراک. محله ای که هیچ تابلوی هدایت ندارد، ساختمان هایی یک طبقه که نه می توان آنها را خانه نامید نه کومه و کپر؛ جایی که بیش از چهار دهه قبل، محل اسکان سازندگان آپارتمان های فرانسوی ساز معالی آباد بود و در سال های جنگ به مکان موقتی برای خانواده های جنگ زده بدل شد و گسترش هم یافت.

زمانی که هواپیماهای عراقی بر فراز خوزستان به پرواز درآمدند و توپ های رژیم بعثی نقاط مسکونی ایران را نشانه رفتند، شیراز به مهم ترین مقصد خانواده هایی بدل شد که جنگ آنها را مجبور به مهاجرت کرد؛ همان زمان که بنیاد جنگ زدگان تشکیل شد و مسئولان آن وقت ملزم به مشخص محل اسکان برای بچه ها و زنان و مردانی شدند که خانه ها و دارائی های کم و زیادشان را در شهرهای جنوب و جنوب غرب رها نموده و راهی مکانی امن شده بودند.

آن روزها گروهی در خوابگاه های مختلف دانشجویی و دانش آموزی و ساختمان های مصادره شده که بین آنها نام هتل اینترنشنال هم دیده می شد، اسکان یافتند و برخی که دستشان به دهان می رسید در محله های مختلف، خانه ای اجاره نموده یا خریدند و ساکن شدند.

بخشی از میان شمار زیاد جنگ زدگان در همان روزهای سخت، به کمپ فرانسوی ها در شمالغرب شیراز رسیدند و همانجا اسکانشان دادند، اسکانی که قرار بود موقت باشد اما تا امروز و سه دهه بعد از آن روزها، همچنان پابرجاست، بی آنکه شناسنامه ای برایش صادر گردد و به ساکنانش رسمیت ببخشند؛ محله ای که حالا فرزند و نوه و نتیجه های خانواده های جنگ زده آن سال ها، ساکنان اصلی آن هستند.

به گزارش وبلاگ عینک پرادا، با کشیده شدن پای توسعه شهری به دامنه های دراک و محدوده ای که برفروشان نامیده می گردد، کمپ هم از پشت آن ردیف منظم درخت هایی که حالا قامتشان بلندتر شده بود، پیدا شد و به چشم مسئولان نشست!! شروع طرح احداث عظیمراه حسینی الهاشمی، شروعی بود بر گرفتاری های بیشتر ساکنان کمپ؛ دیوار ساختمان هایی که نه پروانه ساخت داشت و نه سندی رسمی، یکی یکی ریخت و بلواری جدید ساخته شد و مابقی ساختمان ها، بازهم به همان شکلی که بود، رها شد.

شهرداری شیراز ساکنین این کمپ را مالک نمی شناسد و ساکنان هم ادعای مالکیتی ندارند؛ اما معتقد هستند که بعد از سی سال، می شد این زمین بی هویت را با هدف آبادانی، به کسانی بخشید که زمانی ناخواسته، تمام دارائی شان را جنگ از بین برد و آنان را مجبور به مهاجرت کرد.

به گزارش وبلاگ عینک پرادا، بعد از احداث عظیمراه، تشنج های ناشی از اصرار شهرداری بر تخلیه ساختمان ها فروکش کرد اما پای آبادانی به این محله نرسید تا سهم ساکنان این نقطه، محله ای حاشیه ای باشد، با امکاناتی ابتدایی در میانه شهری که همچنان جهت توسعه را ادامه می دهد.

وارد محدوده کمپ که می شویم، آثار تخریب هایی که شهرداری در گذشته برای احداث معبری اصلی انجام داده، همچون زخمی بر پیکر این محله به جامانده است؛ دیوارهایی که خراب شده و ضایعات ساختمانی که برجای مانده است تا ماوایی برای جانوران و حشرات موذی باشد.

بیشتر ساکنین کمپ همان مهاجران خوزستانی هستند که در زمان جنگ به شیراز پناه آوردند؛ اقلیتی هم اجاره نشینانی هستند که از گرانی مسکن و مسائل ناشی از آن به این بیغوله، پناه آورده اند؛ اینکه چگونه سرپناه هایی بدون و سند، اجاره داده می گردد، خود جای سئوال دارد.

امروز معالی آباد مملو از آپارتمان های مسکونی و مراکز تجاری و تفریحی ست؛ نمادی از شیراز مدرن؛ اما کمپ، همچنان در انتهای این محدوده جا خوش نموده است؛ با کمترین تغییر نسبت به سه دهه قبل؛ شاید مهمترین تغییر این محدوده، تخریب برخی از ساختمان ها و همجواری با یکی از عظیمراه های شیراز و همسایگی با استادیوم 6 هزارنفری در حال ساخت و پیاده راه سلامت و پارک کوهستان، باشد!!

اهالی ساکن کمپ به وبلاگ عینک پرادا می گویند بابت تخریب هر خانه، به ساکنان 12 میلیون تومان پرداخت شد؛ مبلغی که شاید برای آن روز، تنها امکان رهن یک خانه در شیراز را برای ساکنانی که خانه هایشان تخریب می شد، وجود داشت.

به گزارش وبلاگ عینک پرادا، اگر الان سری به کمپ بزنید، افرادی را خواهید دید که والدین شان همان مهاجران دوران جنگ باشند و خودشان در همین محله چشم به جهان گگردده اند؛ اینجا عظیم شده اند و ازدواج نموده اند و همراه با فرزندانشان هنوز ساکنان کمپ هستند؛ کمپ شیراز، سطرا و شتیلایی است برای خودش! برق و گاز ندارد و شبکه آب قدیمی و پوسیده است و قادر به تامین آب شرب مطمئن و پایدار نیست!

اینجا انگار جزو شیراز نیست، محله ای خاکی که دیوارکشی های خود نموده ساکنانش، کوچه ها را ایجاد نموده است و برخی از ساختمان ها حتی سقف ندارد اما ساکنانی دارد که با اتکاء به یارانه و کمک های کمیته امداد، روزگار می گذرانند.

محله ای که ساکنانش نه ماسک دارند و نه محلول ضدعفونی، نه حتی آب مداوم که شست و شوی دست ها را مرتب انجام دهند؛ اگرچه هنوز پای کروناویروس به این محله باز نشده است اما، جاری بودن فاضلاب، انباشت یک هفته ای زباله و خاکی بودن محله، هر کدام تهدیدی است برای سلامت ساکنانش.

ساکنان به وبلاگ عینک پرادا می گویند که شهرداری پاکبان به اینجا نمی فرستد و اهالی خودشان آشغال ها را جمع آوری می نمایند و در سطل زباله جای می دهند تا ماشین جمع آوری زباله، هفته ای یکبار به سراغشان بیاید و سطل و اطراف آن را تخلیه کند.

اهالی می گویند که برای برطرف این مسائل، بارها به ادارات مختلف مراجعه نموده اند ولی شرایط خاص کمپ باعث شده که مانند توپ پاسکاری شوند، بی هیچ نتیجه ای.

اگرچه توقف اتوبوس درونشهری مقابل کمپ، یکی از معدود تقاضاهایی است که به نتیجه رسیده و اگر تمهیداتی برای عبور امن از عظیمراه هم اندیشیده گردد، بخشی اندک از مسائل عظیم آنها برطرف خواهد شد.

به گزارش وبلاگ عینک پرادا، خانه های فاقد سند، بهانه ای قانونی برای تعلق نگرفتن کنتور به آنهاست، اگرچه راهکارهایی برای تامین برق و آب مناسب وجود دارد، راهکارهایی که می تواند از شرایط نا ایمن این محله بکاهد.

اهالی به وبلاگ عینک پرادا می گویند که اگر مشکل قانونی هم برطرف گردد، کسی پول خرید کنتور را ندارد، چند باری از اداره برق درخواسته نموده اند که هزینه قانونی و جرائم را به شکل اقساط از آنها دریافت و کنتور را برایشان نصب نمایند، اما راه به جایی نبرده اند، بنابراین بهترین راه برای تامین برق، همان کابل های سر تیری است که برقی نامطمئن، غیرایمن و ... برایشان تامین کند. هرچند که دزدان کابل هر از چند گاهی، از خجالت ساکنان این محله در می آیند.

ساکنان که خیلی هایشان خاطره خوبی از حضور خبرنگار در محله شان ندارند، با تاسف از شرایط آب شرب یاد می نمایند؛ آبی که به وسیله شبکه ای پوسیده و قدیمی تامین می گردد؛ آنها مدعی هستند که تماس هایشان برای تعویض این شبکه هم تا به امروز نتیجه ای در برنداشته است.

باور اینکه در دل یکی از بهترین و گرانترین مناطق شیراز، محله ای بدون آب و برق با قدمتی بیش از سی سال، وجود داشته باشد، سخت است؛ محله ای که انگار عزمی برای برطرف مسائلش نیست؛ حتی بسکمک از مسئولان ذیربط، آن را نمی شناسند و تنها با دادن آدرس، تصویری محو از آن به خاطر می آورند.

چشم انداز شرق کمپ را ساختمان های بلند محدوده معالی آباد، جنوب آن را ساختمان های بلندمرتبه احداث شده یا در حال احداث دامنه کوهستان دراک و غربش را ساختمان نیمه کاره استادیوم 6 هزار نفری شیراز تشکیل می دهد؛ پائین دست این محله حاشیه ای! پارکی برای دوچرخه سواری و پیاده روی ساخته شده و محل گذران ساعات اوقات فراغت بسکمک از اهالی شیراز است.

یکی از بانوان ساکن این کمپ که اجازه دیدن درون خانه اش را هم به ما داد، می گوید: هشت ساله بودم که همراه با خانواده از آبادان به این کمپ آمدیم و حالا خودم پنج فرزند دارم؛ شرایط زندگی اینجا را می بینید؛ احتیاجی به گفتن نیست؛ ما حتی یک جوی برای انتقال پس آب بارندگی و ... هم نداریم، با هر بارندگی، چون در دامنه کوه قرار داریم، زندگیمان روی آب می رود!!

برای بسکمک از مردم شیراز، این کمپ مکانی راز آلود است. بیشترا تنها عکس هایی از آن را در فضای مجازی دیده اند، تصاویری که نشان می دهد مکانی شبیه به زاغه های بمبئی در گوشه ای از شیراز وجود دارد. متاسفانه چون این تصور غالب در اذهان عمومی لانه نموده، که هرجا فقر مالی باشد، بزه کاری رشد می نماید، در کپشن ها و کامنت های این عکس ها خشونت کلامی دیده می گردد و عده ای الفاظ بدی را به ساکنان کمپ نسبت می دهند.

این در حالیست که مشاهدات خبرنگار وبلاگ عینک پرادا حاکیست که در کمپ هیچ نشانه ای از ناامنی، بزهکاری و بد اخلاقی و ... نیست، بلکه آنچه هست، کوشش برای یک زندگی آبرومندانه در شرایط سخت مالی و مسائل عدیده ناشی از درآمد پائین و برخوردار نبودن است.

جوانی از میان اهالی ساکن در این محله به وبلاگ عینک پرادا می گوید که فوق لیسانس دانشگاه سراسری دارد و در همین کمپ به جهان آمده است. او از نوع نگاه جامعه به کسانیکه به هر دلیل در محدوده ای نظیر کمپ زندگی می نمایند، انتقاد و گلایه نموده و می افزاید: شاخص انسانیت نباید موجودی حساب بانکی افراد باشد. چه کسی از بچه های ساکن این کمپ بدی دیده که بد قضاوتمان می نمایند.

این مرد جوان ادامه می دهد: اهالی این کمپ بارها و بارها به کسانیکه اتومبیلشان خراب شده یا به دلیل در راه مانده اند، کمک رسانده اند و کمک نموده اند، مردم این محله، مسلمانند و ایرانی، کسانیکه خودشان بی هیچ کمکی حسینیه ساخته اند و بی ریا و بدون تزویر، خداوند را ستایش می نمایند و با همه کاستی ها زندگیشان را پی می گیرند.

به گزارش وبلاگ عینک پرادا، در گذشته این کمپ شاهد برپایی اردوهای جهادی هم بوده اما وزن مسائل بر کوشش های جهادی همچنان می چربد.

یکی از اهالی کمپ که در آخرین اردوی جهادی حضور داشته به وبلاگ عینک پرادا می گوید: برای انجام کارهای عمرانی به بودجه قابل توجهی احتیاج است؛ نهایت کاری که ما در اردو جهادی توانستیم انجام بدهیم، ساخت حمام و توالت برای برخی خانه ها و درست کردن محل بازی بچه ها بود.

او در عین حال اعتقاد دارد که با برپایی اردوهای جهادی، می توان از حجم مسائل اهالی این محله کاست و شرایط بهداشت عمومی را ارتقاء داد و پارکی برای بازی بچه ها ساخت و با سمپاشی، حیوانات و حشرات موذی را دور کرد، جانورانی نظیر مار و عقرب که اهالی محله بارها با آنها رودر رو شده اند.

یکی دیگر از ساکنان کمپ به خبرنگار وبلاگ عینک پرادا می گوید: اینجا مثل یک قایق سوراخ می ماند که نمیدانیم در آن بمانیم و سوراخ را تعمیر کنیم یا دل به دریا بزنیم و قایق را رها کنیم.

او تاکید دارد که بازگشت به خوزستان و آواره های خانه پدری، مانند دل زدن به دریاست، دریایی که در مقابل این کمپ و مسائلش، گزینه جذابی محسوب نمی گردد.

به گزارش وبلاگ عینک پرادا، در میان اهالی دیروز و امروز کمپ، هستند کسانیکه در طول سال های گذشته با کار و کوشش، شرایط مناسب تری برای خود ایجاد نموده اند؛ برخی از آنها با بهبود شرایط معاش، از این مکان رفته اند و گاه و بیگاه به دوستان و هم محله ای ها سر می زنند و برخی هم حداقل هایی را می توانند برای خود فراهم نمایند.

یکی از اهالی کمپ که به گفته خودش، شرایط بهتری نسبت به سایر ساکنان دارد، تاکید دارد که هزینه اجاره خانه آنقدر بالا و سنگین است که اگر بخواهد از این محله برود، بخش اعظم از درآمدش را باید صرف آن کند.

این مرد میانسال تاکید دارد که اگر همتی بین مسئولان باشد، امکان برطرف مسائل این محله و ساکنان آن وجود دارد؛ می گردد زمین را به شکل وقفی به این افراد واگذار و زمینه تامین برق و آب و گاز و دیگر امکانات خدمات شهری را فراهم کرد.

منبع: خبرگزاری ایسنا

به "کمپ؛ حاشیه ای در متن شیراز" امتیاز دهید

1 کاربر به "کمپ؛ حاشیه ای در متن شیراز" امتیاز داده است | 5 از 5
امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "کمپ؛ حاشیه ای در متن شیراز"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید